
چُمباتمه، زده کناره دیوار
قول داد بهم ، باهام میمونه بیدار
باز من ، چند تا عکس و تصویر
وای أ صدتا فکرو تصمیم
تا حالا با بال من پر زدی
سره کسی رو از تن زدی
توو ترس و وحشت ، اشک و عقده
لرز و بغض ، شک و شبهه
دنیا فرق بِینش مشتی دره ها تا قله
کوچیکا دیروز امروز برات میشن یه چیزه گُنده
چهار پاره استخون یه لایه پوست و
بالای پشته بوم یه راهه سوخت و
زخمای کهنه با سلاحه دوست و
جیغای پخته با صدای رو مخ
همه چی میگه برگرد قدم بر ندار احمق
بیدار مثِ یه بغضم و بیمار
از همه خسته و بیزار
خیره به عکس رو دیوار
بی رحم پر از درد و کینه است
دلی که عاشق و بی ترس
میره به جنگ ولی بی کَس
بی شک الان بی سر پناه
رفتی تو با کله توو هر منجلاب بی هر طناب
ببین می دونی می مونیم دیوونه
ما ها می سازیم میرونه میکوبه
تا بود که بوده بازی با اونه
بازنده ها توو و برنده بیرونه
ساقیا وحشیا لا*یا مشتیا
عاقلا احمقا عاشقا ابلها
بدونین بگیرین خداست یه دونه
یه قدم دو قدم بازیمو بلدم
یه نفر دو نفر جمعتون طرفم
نترس که پَپَه ـَس و زندگی دَلست و نباز به هوس
بلبل ببین آواره ترم ، از اونی که بخوای دراری آماری ازش
امثال تو که لا ماچ ننش ، شدن لش باز خالا با ما چپن
خوشگلین چون گشنن ، حس ترس رو کشتن
من بزرگ برد و باختم ، حیفه باشیم دشمن
بیدار مثِ یه بغضم و بیمار
از همه خسته و بیزار
خیره به عکس رو دیوار
بی رحم پر از درد و کینه است
دلی که عاشق و بی ترس
میره به جنگ ولی بی کَس
نظرات مطلب